تاريخ بختياري

در اين تارنما مقالاتي درباره تاريخ بختياري و قوم لر قرار مي گيرد

معرفي طايفه باستاني كيارسي بهداروند
شنبه ۰۸ مهر ۰۲

معرفي طايفه باستاني كيارسي بهداروند

ايجاد معرفي طايفه كيارسي بهداروند

       هنرهاي كيارسي بي شمار است             گهي در مجلس و گاهي سوار است

نگارش و به كوشش : محمدرضا كاظمي نورالدين وند كيارسي

ريشه

قوم لر به دو شاخه بزرگ تقسيم گرديده است:

  • لر بزرگ
  • لر كوچك

ايل بختياري بزرگترين ايل ايران محسوب مي‌گردد. ساختار ايل بختياري به دوشاخه :

  • چهار لنگ
  • هفت لنگ

از دوران صفويه تقسيم شده است هرشاخه به چند باب يا كنفدراسيون،هرباب به چند طايفه،هرطايفه چند تيره،هرتيره چند تش،هرتش چند اولاد،هر اولاد چند كر و بَوو است، زماني كه بختيار وند يا بهداروند طايفه‌اي بوده داراي بيست و شش تيره بوده و پس از آنكه به باب تبديل شد ، تيره‌ها به طايفه تبديل گرديدند. طايفه كهن و باستاني كيارسي جزء طايفه‌هاي باب بزرگ بهداروند ( بختياروند) محسوب مي‌گردد، كه از پنج قرن پيش طبق اسناد موجود طايفه بوده است.

نام‌گذاري

در اينجا به معرفي مختصري از طايفه كيارسي بختياروند مي پردازيم : نام طايفه : كيارسي " كي آرشي" وجه تسميه كي آرسي ، كيارسي ، كي آرشي كيارسي، طايفه‌اي از قوم بزرگ لر ، ايل بختياري ، از شاخه هفت‌لنگ ميباشد. كيارسي يكي از كهن‌ترين طوايف ايل بختياري مي‌باشد و طبق دسته‌بندي‌هاي طايفه اي ، ايل بختياري جزء باب بختياروند ( بهداروند ) مي‌باشد. ايل بختياري در گذشته يكي بودند و پيش از تقسيم‌ها به چهارلنگ و هفت لنگ بسياري از طايفه‌ها يكي بودند كه با تقسيمات ايلي برخي از آن‌ها بين هفت لنگ و چهارلنگ تقسيم و منفك شدند. اين امكان وجود دارد كه طايفه باستاني كيارسي هفت لنگ و طايفه بزرگ كيانرسي قبل از تقسيم شدن به چهار و هفت وابستگي هايي داشته باشند ، البته اسنادي در اين مورد پيدا نشده ، اما تشابهات بسيار زيادي در نامهاي اجدادي و مكاني وجود دارد. در مورد تفاوت ها و تشابهات طايفه باستاني كيارسي و جماعت بزرگ كيانرسي ، ديدگاه‌هاي زيادي وجود دارد، كه براي اطلاع خوانندگان اين سطور خالي از لطف نمي باشد. چند نفر از نويسندگان بختياري از جمله[۱] مي نويسد :

  • قديمي ترين متني كه از واژه « كونورسي» بعنوان يك جماعت به كار رفته است ، متن تذكره « شاه ابوالقاسم شاه مال بابادي» مربوط به قرن دهم يا يازدهم هجري قمري ، (مهشيدي) است. به نظر مي‌رسد اين واژه نام مكاني باشد كه به مرور زمان در گويش محاوره‌اي اهالي « و» به «ي» تبديل شده است . جماعت «كردان كونورسي » كه در متن فوق آمده است ، انتساب آنرا به محلي به اين نام تأييد مي كند .
  • كيان ارثي يا كيانرسي در تلفظ محلي ، « كي نورسي » ، « كي نرسي»٫

«كنرسي»، « كيارسي»، و گاهي در متون تاريخي « كنورسي» است. واژه كيانرسي از نام فارسي « كي نرسي» گرفته شده است و آن نام يك شخص است كه بايد نياي جماعت كيانرسي باشد. برخي معتقدند كه نرسي نياي جماعت بزرگ كيانرسي ، همان «نرسي ابن شاپور ابن بابك ابن ساسان » است امير آرمين در كتاب « تاريخ بختياري » معتقد است كه اسامي كنرسي، كيامرثي، و كيانرسي، از « كسري نرسي» اخذ شده است. البته اين نقل شفاهي ميباشد ، اما مداركي كه اين ادعا را ثابت كند تا كنون كشف نشده است . درست است كه نياي اين جماعت بزرگ از ايل بختياري ، شخصي بنام « نرسي» بوده است و « كي» در بين پيشينيان ، عنوان و پيشوندي بود كه همراه نام بزرگان و رؤسا مي آمد. امروزه نيز در ببن طوايف مختلفي از ايلات لر از جمله طوايف كهگيلويه و بوير احمد و برخي طوايف ديگر بختياري، هنوز عنوان هاي « كي» مورد استفاده قرار مي گيرد ؛ مانند كي لهراس، كي طاهر ، كي حسين ، كي محمود، كي رشيد ، كي قباد و ...

  • گروهي ديگر ريشه و اصل كيانرسي را به كيومرث نسبت مي دهند.[۲]

در سال ۱۹۲۶ميلادي در يك سخنراني در برابر انجمن پادشاهي در معرفي خوانين كيانرسي مي گويد ؛« زمان خان كه ساكن كيارس [كيار/ كيارز] در چهارمحال بختياري فعلي بوده است ... «زمان خان از نژاد جمشيد بزرگ [ پسر هوشنگ پسر سيامك پسر كيومرث معروف به گيله شاه يا شاه جهان ] است كه تاج و تختش را به ضحاك پسر مرداس باخت. شجره زمان خان از طريق جمشيد پسر هوشنگ پسر سيامك كه با بربرهايي به اسم ديو كه شيرها و ببرها نيز كمكشان مي كردند، جنگيد به كيومرث مي رسد. كيومرث كه عنوان گيله شاه و يا شاه جهان را داشت». [۳] نيز مي‌نويسد « مراد از كونورسي، كيومرثي است». ديتر امان (۱۳۶۸)[۴] ، عكاشه (۱۳۶۵،ص۱۹) [۵]، اوژن بختياري (۱۳۴۶)[۶] و صفي نژاد (۱۳۸۱،ص۸۰)[۷] نيز كنورسي را در اصل كيومرثي دانسته و براي معرفي جماعت بزرگ كيانرسي ، از واژه كيومرثي استفاده كرده اند. د)- بر اساس روايتي ديگر كيان ارثي در اصل همان « كيارسي » بوده اند كه « كي ارس» نام شخصي بوده كه نياي بزرگ اين دو جماعت بزرگ و باستاني است و «كي ارس» « كيارس» فرزند دوم كي قباد سلسله كيانيان ميباشد. كيارسي ها معتقد هستند از نسل «كي آرس» « كيارش» فرزند دوم كي قباد ميباشند. روايت هاي سينه به سينه بصورت تواتر هست كه كيارسيها خود را از فرزندان مردي به نام كيارش (كي آرش) فرزند كيقباد ميدانند. در [۸] به اين نام اشاره شده است.

      " نخستين چو"كاوس" با آفرين                 " كيارش " دوم بُدْ ، سوم كي پشين

        كه چهارم " آرمين" بود نام                 سپردند گيتي به آرام و كام

  • جواد صفي نژاد (۱۳۸۱،صص،۸۱،۸۰) [۹] معتقد است « طايفه اي در منطقه بختياري هست كه بنام كيارس يا كي آرس شهرت دارند و گاهي هم با نام كيانرسي و كيومرثي خوانده مي‌شوند. در زبان لري بختياري اغلب «ش» را «س» تلفظ مي نمايند. بنابراين محلي ها كي آرس را همان كي آرش مي دانند كه پسر دوم كي قباد و برادر كي كاووس پادشاه كياني اساطيري بوده است. كي آرسي ها از اعقاب همين كي آرش ميباشند كه جايگاه سكونتي گرمسيري آنها استخر و فارس و جايگاه سكونت سردسير آنها كوه هاي شمالي فارس ( كوه دنا و كوه هاي بختياري ) بوده كه فرزندان آن ها در طول تاريخ با همان نام ناميده مي شدند و امروز نيز در همان كوه ها با همان نام شهرت دارند». لازم به ذكر است در بازفت نزديك منطقه كيارس كوهي وجود دارد بنام كي كاووس.

    " نخستين چو"كاوس" با آفرين                  " كيارش " دوم بُدْ ، سوم كي پشين

      كه چهارم " آرمين" بود نام                  سپردند گيتي به آرام و كام

بنابراين مي‌توان نتيجه گرفت كه كيارسي در اصل نام شخصي و همچنين مكاني بهمين نام بوده است و واژه كيارسي ، كيانرسي ، نام عمومي اين دو جماعت باستاني ميباشد و تا قبل از بوجود آمدن شناسنامه در دوران رضاشاه پهلوي كليه افراد طايفه كيارسي با لقب كيارسي شهرت داشتند و در اسنادي از پنج قرن پيش تا كنون موجود ميباشد .هم اكنون هم بسياري از خانواده هاي طايفه كيارسي القاب كيارسي ، كيانرسي ، كيارث، و كيان ارثي براي خود انتخاب كرده اند كه با القاب جماعت كيانرسي چهارلنگ تشابه زياد دارند. كيارسي ها داراي مرداني قوي هيكل و تنومند بوده و هستند. در اين خصوص بيژن شاهمرادي (۱۳۶۶) [۱۰] با اشاره با مفهوم واژه هاي ايراني « آرش» سانسكريت « ركسا» فارسي باستان «ارشك» و فارسي جديد « خرس» كه از ريشه « ارسن» به معني « مرد» است ، معتقد است در گذشته دور بزرگان و نام آوران براي ناميدن خود، برخي اسامي از جمله « ارش» را با نام خود تركيب كرده تا توانايي ، زورمندي، و ويژگي خود را بيان نمايند، مانند « ارشامه» كه از پيوستن / arshan و / am a/ ساخته شده است و معني « خرس نيرو» نماد قدرت ، نيروي تن و بازو است، يا «خشيا ارشن» khshaya +arshan به معني دلاور و پهلوان است و واژه هاي « كيارش» در فارسي و « كيارس» در بختياري ، از واژه باستاني « كوي ارسن» گرفته شده‌اند . كيارس در واقع مركب از « كي » ( پيشوند عنوان بزرگان ) و « ارس» ( به معني مرد خرس) است و مفهوم آن خرس پهلوان ، مردان بزرگ نيرومند ، مردان غول آسا و قوي ، شاهزادگان قدرتمند ، بزرگان قوي هيكل و تنومند است. بنابراين شايد بتوان گفت كه اين طايفه چون داراي مرداني قوي هيكل و تنومند بود به كيارسي شهرت پيدا كرد . كيارسي امروز طايفه اي كهن از شاخه بهداروند ميباشد. ديگر تشابه ‌موجود ميان دو جماعت بزرگ داشتن اجدادي همنام بنام گيل شاه مي باشد . در شجره خانوادگي كيارسي ها شخصي بنام گيلشاه وجود دارد كه سينه به سينه رسيده به نسل هاي بعدي انتقال داده شده است. علي بهرامي آستركي در كتاب (شاهكار ايل بختياري ، ص،۲۹۵ ) [۱۱] مي گويد : كيارسي :( يكي از طوايف بهداروند هفت لنگ ): اين كلمه در واقع « كيارش» بوده و چون در زبان بختياري اغلب حرف «ش» به «س» تبديل مي گردد، لذا بصورت كيارس در آمده و با گرفتن «ي» نسبت كيارسي بيان مي گردد. اين كلمه از دو بخش كيا ( يعني بزرگ ) و آرش ساخته شده است . در ضمن كي آرش نام پسر دوم كي قباد بوده و احتمالا اين طايفه از اعقاب ايشان مي باشند.

     نخستين چو"كاوس" با آفرين                  " كيارش " دوم بُدْ ، سوم كي پشين

     كه چهارم " آرمين" بود نام                  سپردند گيتي به آرام و كام 

قوم لر وشاهنامه و تاريخچه لقب كي در لرهاي بختياري

لرها با شاهنامه آميختگي بسياري دارند كمتر لري است كه حداقل يك بيت از [۱۲] را به وير (ياد)نداشته باشد .

لرها موقعي كه خوشحالند رزم رستم و كاموس كشاني را ميخوانند وقتي گرفتارند نبرد كوه هماون وقتي عاشقند بيژن و منيژه وقتي دلشان از جنگ داخلي و برادر كشي بدرد است رستم و سهراب و رستم و اسفنديار ، وقتي نارو بهشان ميزنند داستان سياووش را ميخوانند ، حكومتگران بد نهاد را به ضحاك ماردوش تشبيه ميكنند،دشمن عاقل را به پيران ويسه ، سفسطه باز و دورو را به گرسيوز تشبيه ميكنند ، زير دست نافرمان را طوس ، زنان دلير و شجاع را به گرد آفريد ، وفاي به عهد را به گودرز و فرزندانش ، جستجو گر با مراد را به گيو سترگ ، تفنگ برنو را به پر سيمرغ كه مشكل گشاو آخرين كلام لر در احقاق حق و حقوقش ، تجربه ثابت كرده لرها زماني كه در مسير مبارزه هستند نام فرزندانشان را از روي شاهنامه اقتباس كرده اند مناطق لر نشين، ابياتي چند از منظومه سترگ [۱۳] را ارائه مي دهد. نوع خوانش شاهنامه در مناطق لر نشين جنوب زاگرس، شامل بختياري وكهگيلويه بوير احمد، بر دستگاه همايون جاري مي شود اين شاهنامه خواني همراه با ني لبك كه چوپانان لر مي نوازند همراهي ميشود.جنس ني لبك عموما از چوب و استخوان عقاب(دال ) ميباشد كه به ني هفت بند معروف است.در بويراحمد هنگام نواختن ني به جاي دندان از لب استفاده ميشود. ني بختياري و كهگيلويه و بويراحمد تنها داراي دو صداي بَم و اوج مي باشد كه بايد هم زمان با هم نواخته شود و اگر نوازنده متبحر باشد، بتواند علاوه بر اين دو صدا، صدا و ناله همان مقام را نيز از گلو خارج سازد تا ويژه گي هاي ني نوازي اين مناطق لرنشين از موسيقي ديگر اقوام مشخص گردد. لرياتي وقتي داستان رستم وشعاد را آنجا كه شغاد فريبكار، رستم را به شكارگاه برد و او و رخش را به درون‌چاهي پر از تيغ و نيزه انداخت را مي خواند اشك از چشمانش مي‌جوشد، بر روي گونه‌ها مي‌غلتـــــد و در تاريكي شب گم مي‌شود.رستم، قهرمان شاهنامه با نيرنگ برادر جان مي‌سپارد و ايلياتي‌ها همچون برادر مرده‌اي اشك مي‌ريزند. مردمان سرزمين زاگرس به شاهنامه عشق مي‌ورزند و پيوندي ديرينه با اين كتاب اساطيري دارند. گويي اين افسانه‌ها در اين سرزمين رخ‌داده و آن اسطوره‌ها در اين ديار زيسته‌اند. در ميان كتاب‌هاي غيرمذهبي، شاهنامه تنها كتابي است كه به‌وفور در عشاير ديده مي‌شود و شاهنامه‌خواني به‌عنوان يك آيين اصيل از گذشته تا كنون در بين مردم ايلات و عشاير لرتبار، ساري و جاري بوده اگرچه هنوز به‌طور دقيق مشخص نيست شاهنامه چگونه وارد ايلات و عشاير شده است. بوميان بويراحمد معتقدند، «كي خسرو» پادشاه دادگستر ايران‌زمين به دشت كنوني ياسوج مي‌رسد و به سربازانش دستور مي‌دهد هركدام توبره‌اي از خاك جمع كنند. او تلي از خاك مي‌سازد كه اكنون در جنوب ياسوج «تل خسرو» نام دارد. سپس بر فراز اين تپه مي‌رود و جانشين خود و پادشاه ايران‌زمين را تعيين مي‌كند. پس‌ازآن به‌سوي دنا مي‌رود.«كي خسرو» در دامنه دنا و سي سخت كنوني، در چشمه‌اي جوشان و بسيار پرآب و سرد كه بوميان، امروز آن را چشمه «بشور» مي‌نامند، خود را تطهير مي‌كند. سپس «كي خسرو» روي سنگ بزرگي در بالاي اين چشمه قرار مي‌گيرد و آخرين نصايح خود را به سپاهيانش بازگو مي‌كند. سنگي كه اكنون به نام«برد شاه» معروف است. او از سپاهيانش مي‌خواهد او را ترك كنند و بازگردند زيرا اين سفري بي‌بازگشت براي او خواهد بود. بوميان بر اين باورند كه پس‌ازآن كي خسرو براي عبادت به سمت كوه دنا مي‌رود و ازنظرها دور مي‌شود، سي تن از پهلوانان باوفاي ايراني ازجمله بيژن، به دنبال يافتن او آخرين رمق خود را در گردنه كوه، جايي كه امروز بنام گردنه «بيژن» جاودان مانده است، از دست مي‌دهند و جان خود را فداي وفاي به عهد و پيمان مي‌كنند. به خاطر دلاوري و ازجان‌گذشتگي اين سي پهلوان ايراني دامنه‌هاي دنا را سي سخت مي‌نامند . علاوه بر اين طوايفي در بين قوم لر هم خود را از نسل شخصيت‌هاي شاهنامه مي‌دانند و در ميان لقب‌هاي ايلياتي‌ها لقب «كي» به‌وفور ديده مي‌شود و اسامي همچون كي خسرو، كي قباد، كي لهراسپ، كي آرش و … بسيار وجود دارد . ايلياتي‌ها به افراد بزرگ ايل لقب «كي» مي‌دهند.

كيارسي (كي آرسي) يكي از طوايف بيست و ششگانه " بهداروند "شاخه هفت لنگ،ايل بختياري،قوم لر كه تاريخ مدون و مكتوب از قرن پانزدهم ميلادي دارد. جمعيت : حدود چهل  هزار نفر نوادگان كيارش كه با توجه به گويش بختياري " ش" به " س" تبديل شده و به كيارس + ي نسبت داده شده و به ، كيارسي تبديل شده است. در طايفه كيارسي القاب بزرگ هم چون {كي}، { قائد}، {بيك}، {توشمال}، { ملا}، {ميرزا} ، {آ} از عهد قديم وجود داشته است طبق اسناد و همچنين طايفه اي است كه هميشه ميرزا و نويسنده داشته است. درصد باسوادان آكادميك ازديپلم  تا دكترا اين طايفه بالاي شصت درصد كل جمعيت اين طايفه است و تعداد زيادي از فرزندان نخبه اين طايفه باستاني در بهترين دانشگاههاي ايران و جهان در حال تحصيل علم هستند.

صنايع دستي

بهترين بافندگان قالي و بخصوص چوغا طايفه كيارسي هستند و چوغا جزء دوازدهمين اثر در جهان ثبت شده است.

خواستگاه جغرافيايي طايفه كيارسي بختياروند

گرمسير طايفه كيارسي

خوزستان

در شهرستان مسجدسليمان ، گدار لندر روستاي گدار لندر و مراتع آن . كه روستاي گدار لندر در سال هزار و سيصد و شصت و هشت خورشيدي تا سال هزار و سيصد و هفتاد و نه خورشيدي توسط وزارت نيرو تبديل به يك سد خاكي آبي برقي بنام نيروگاه جرياني گدار لندر گرديد كه بنا به دلايل نامعلومي نام آنرا به سد و نيروگاه مسجد سليمان تغيير دادند ، در صورتيكه از لحاظ تقسيمات كشوري جزء حوزه استحفاظي شهرستان انديكا ميباشد. لازم به ذكر است كه شهرستان مسجد سليمان پايتخت و هويت بختياري ميباشد و اين نام مبارك است. هم اكنون هيچ آثاري از روستاي قديمي گدار لندر وجود ندارد ، فقظ با تلاش مالكين سابق آن بخش كوچكي براي قبرستان فاميلي جدا گرديده كه سند هويت طايفه كيارسي ميباشد .

شهرستان انديكا

شامل : ( تنگ شاه) روستاي شهيد محمود  محمدي درويشوند ، شوكل حاجيوند ، سرگچ آبژدان، آبژدان الياس، شهرك ميثم، آب قلعه پاچه كوه شو، كوه شو

ميانكوه بختياري

شامل، پره مير اسكندر، برد نخش ، داربلند، گندمكار، رپي،دژرپي، سرطوف،قبر بداق، قبر فله مرز(فرامرز سر كوچير سازنده نگين شيمبار)، جي نايي، گله بوت، تخت شاه منصور ، پشت كوه ، لارم، آلومه زرد ، تخت كاشان، ، تنگ راتمي ، گلگ ميباشد . اين سرزمين قديمي ترين خواستگاه سكونت بختياروندها بوده است و تنها بازماندگان باب بزرگ بهداروند ( بختياروند) در اين سرزمين طوايف كيارسي ، سحرو ( سرخابي ها) ، گندايي، فرگني، و منجزي ها در چلو و للري در للر ميباشند و مابقي طوايف بختياروند بدلايل بسيار زياد تاريخي از اين مناطق مهاجرت نمودند . لازم به ذكر است طوايف همجوار ما در اين مناطق دو تيره ازطايفه شهني و طايفه گندايي بهداروند ميباشند كه طي سده هاي طولاني برادرانه در كنار هم زندگي ميكنند و شريك الملك ميباشند.

شهرستان گتوند

بخش بزرگ و هزاران نفر  جمعيت طايفه كيارسي تيره درويشوند در شهرستان گتوند زندگي مي كنند و اولادان ملا احمد،طيب،صادق،امين، هستند نوادگان ملا درويش كيارسي و داراي اراضي وسيع كشاورزي و از لايق ترين قرزندان كيارسي ميباشند

شهرستان ايذه

بخش بزرگي از تيره الگي كيارسي با لقب شاهپوري سالهاست كه مهاجرت نموده و در آنجا ساكن ميباشند.آحسنعلي شاهپوري كيارسي الگي كه هم اكنون در قيد حيات ميباشد، يكي از نوادگان تيره الگي ميباشد كه اجداد وي بيش از دويست سال پيش از منطقه بازفت الگي به سمت ايذه كوچ كردند و دربين طائفه شاه پير ايذه سكونت كردند ودر منطقه الگي سفلا قسمتي هست كه هنوز بانام جافر الگي يا همان جعفرالگي نامبرده ميشود و آقايان شاهپوري كيارسي امروز ازنسل جعفر و برادران و اطرافيان جعفر الگي ميباشند. در بخش سوسن مال شهرستان ايذه تعدادي از خانوارهاي كيارسي از اولاد ملا يوسف ابن شمس الدين و نوادگان نورالدين كيارسي از تيره نورالدين وند نسل حيدر و جعفر كيارسي زندگي مي كنند كه از طرف مادري از طايفه عالي محمود ( آل محمود) ميباشند .

سردسير طايفه كيارسي

استان چهارمحال بختياري

سردسيرطايفه كيارسي در استان چهار محال بختياري در  بخش بازفت ميباشد طايفه كيارسي كه از گردنه چري در بازفت پايين تا خان كشته در بازفت بالا مالكيت دارد  شامل: گنداوه ، روستاهاي  نازي، محمودشاه يا مهميشه، كول سرخ، مياندوهان بالا و پايين ، رباط كوه ، طارم ، دورك سفلي ، دورك عليا، مازه رشته، الگي بالا ، الگي پايين، ده بزرگ  فرنگ يا فرخ آقاشه كوهكن ، ده كوچيره يا فرنگ كوچك ( فرخ آقاشه كوه كن)، تا كتف خان كشته.

  • درمنطقه برجويي  خان ميرزا داراي املاكي بودند كه پس از كشته شدن گرگعلي بيك كيارسي از تيره درويشوند و آقا داوود كيارسي از تيره نورالدين وند املاك فوق كه متعلق به گرگ علي بيك كيارسي بودند و ايشان هم داماد فرهمند خان منطقه بوده و پس از كشته شدن وي و مهاجرت فرزندش و داود كيارسي املاك فوق بلا صاحب رها شده و  هم اكنون  در اختيار طايفه راكي برجويي ميباشند اما مالك اصلي آنها نوادگان گرگعلي بيك ميباشند كه اسناد آنها موجود ميباشد.

استان فارس

شيراز، شهر ميان كناس عليا، اشجرد، سده، جدولنو، حسن آباد، خنجشت، ،اباده ، جنت آباد،  حشمتيه، اقليد، مرودشت سورمق، ابرج، ماعين، گرماباد، شادكام،بلاغي، كَناس سفلي،كناس عليا، سد درود زن ، صغاد،بهمن،امامزاده اسماعيل ، دشتك،  بادكي و  قلعه حاج حبيب الله  كيارسي در بادكي كه آثار آن موجود ميباشد و دهها روستاي ديگر جمعيت بسيار زيادي از طايفه كيارسي در سرحدات استان فارس مناطق ذكر شده بالا قرن هاي متمادي است كه زندگي مي كنند و تا قبل از بوجود آمدن فضاي مجازي از وجود آنها نامطلع بوديم كه با همت فرزندان شايسته كيارسي آنها شناسايي گرديدند و بخش عظيمي از تاريخ طايفه باستاني و قديمي كيارسي هويدا و به بدنه اصلي طايفه پس از قرن هاي متمادي دوري و چشيدن طعم تلخ فراق بهم پيوستند. طبق سنگ قبر قديمي كه در اطراف آباده بدست آمده مربوط به سنه يكهزار و سي و هفت مهشيدي ( قمري) حدود چهارصد و چهار سال تا اين تاريخ يعني هزار و چهارصد و چهل و يك قمري قدمت طايفه كيارسي بالاي پنج قرن مالكيت سرزميني در سرحدات استان فارس مي باشد. مضمون روي سنگ قبر مذكوره بشرح ذيل است: وفات مرحومه بيگم نساء بنت قربان بيك بختياري منطايفه كيارسي سنه 1037قمري متن اين سنگ قبر حاوي نكات بسيار زيادي براي پژوهشگران تاريخ بختياري و همچنين فرزندان طايفه كيارسي براي شناخت از اجداد خود ميباشد ، از جمله :

  • قدمت نام بختياري بالاي پنج قرن ميباشد زيرا فرض كنيم اين بانوي مرحومه در هنگام مرگ شصت ساله بود و اختلاف سن ايشان با پدرش سي سال بود ، سي سال بعلاوه شصت سال ميشود نود سال بعلاوه تاريخ مرگ تا سال هزار و چهارصد و چهل و يك ميشود ، 404 سال و نتيجتا و جمعا نود سال بعلاوه چهارصد و چهار سال ميشود. چهار صد و نود و چهار سال از تولد بانوي مرحومه در استان فارس مي گذرد . اينكه پدر و اجداد ايشان هم چند سال قبل از مرگ وي ساكن فارس بودند معلوم نيست اما تنها چيزي كه محرز ميباشد پنج قرن سكونت طايفه كيارسي و ايل بختياري در استان فارس قطعي ميباشد.
  • موضوع بعدي عنوان لقب بيك روي مرحوم قربان كيارسي ميباشد كه نشاندهنده بزرگي اين شخص و جايگاهايشان بوده است .
  •     موضوع سوم اينكه كيارسي از لحاظ ساختار ايلي در پنج قرن پيش هم يك طايفه مستقل بوده است
  •    ( قربان بيك بختياري منطايفه كيارسي ) اين موضوع براي آگاهي فرزندان طايفه كيارسي بسي حائز اهميت تاريخي ميباشد، كه بايد انديشمندان و نخبگان طايفه به آن آگاهي داشته باشند .
  •     در خصوص قلعه بادكي (اقليد)

بادكي (اقليد)، روستايي از توابع بخش مركزي شهرستان اقليد در استان فارس ايران است. در اين روستا طايفه كيارسي ساكن ميباشد كه همگي از زمان هاي قديم به شغل دامداري وكشاورزي مشغول ميباشند . قلعه چهار برج و بارو كه در روستا وجود دارد مربوط به حاج حبيب الله  كيارسي بزرگ طايفه ميباشد كه حدود ٢٠٠ سال پيشتر بدست خودش ساخته شده و تمام فرزندان او در قلعه زندگي ميكردند،  حاج حبيب الله  كيارسي فرزند قايد مومن خان بختياري بوده،  كه حدود ٢٥٠ تا ٢٨٠ سال پيش به شمال فارس تبعيد شده از بختياري وهمين جا ساكن بوده ...

  •     همسر وي بنام بي بي خاور سعدي خاني نوه سعدي خان كلانترگرايي بوده كه از بزرگ طايفه گرايي قشقايي ميباشد و عمو زاده هاي بي بي خاور فاميل سعدي خاني و شعله سعدي شيراز هستند، طبق نوشته روي سنگ قبر حاج حبيب الله  كيارسي وي در سال ١٣٣٠ قمري كه حدود١١٩سال پيش ميباشد فوت كرده و نوشته روي سنگ ونامه ها وبنچاق هاي قديمي ايشان را بزرگ طايفه خوانده ، چون ايشان در ١٥٠ سال پيشتر مشرف به زيارت خانه خدا كعبه شده بوده و داراي مال بسيار از زمين كشاورزي و باغي و دامي مالك ومتصرف بوده از جمله چهاردانگ از پلاك ١٢٣ روستاي بادكي يك دانگ از روستاي كندازي در شهرستان مرودشت يك دانگ از روستاي حسن اباد بنام چشمه دزدون نيم دانگ از روستاي زين الدين ...
  •     فرزاندان حاج حبيب الله كيارسي آ ملا يداالله كيارسي ، آ ميرزا آقا كيارسي، اميرآقا كيارسي،  فرج الله كيارسي

و يك فرزند دختر بي بي خان كيارسي پنج اولا وي بوده كه تا حيات همگيشان در قلعه زندگي كرده اند ...

  •     نكته مهم اين است كه طبق روايت سينه به سينه چنانچه تبعيد و يا مهاجرت مرحوم  قايد مومن خان كيارسي به شمال فارس در  دويست و هشتاد سال پيش اتفاق افتاده باشد  و با پيدايش سنگ قبر دختر قربان بيك بختياري كه سند مهمي ميباشد و مربوط به همين خاندان ميباشد ،  قدمت طايفه كيارسي در شمال فارس قرن ها  قبل از تبعيد مومن خان به آن منطقه بوده است و شايد با پيدايش اسنادي در آينده اين راز سر به مهر براي غلاقه مندان به هويت اين طايفه گشوده شود انشالله...

گرم آباد (مرودشت)

از تيره نورالدين وند اولادي بنام اولاد گدا علي از تش كاظم در روستاي گرم آباد ( جرمابق) يا دره شادماني در سي كيلومتري شهرستان مرو دشت استان فارس زندگي مي كنند . گرم آباد نام روستايي كهن در ۳۰ كيلومتري شمال شهرستان مرودشت است كه در فاصله اي نزديك به ۸۰ كيلومتر در شمال شيراز قرار دارد. اين روستا داراي مزارع سرسبز گندم و ذرت است. شغل بيشتر گرم آباد كشاورزي و دامداري است. جمعيت گرم آباد برابر آخرين آمار (سال ۱۳۹۰) ۳۰۵۰ نفر بوده است.

آثار ملي ايران

برخي بر اين باورند كه نام روستاي گرم آباد در ايران باستان «گبرآباد» بوده و در مسير تاريخي خود به «جرمابق» و سپس به «گرم آباد» تبديل شده است. در حالي كه نام تاريخي اين روستا هميشه گرم آباد بوده است و از آن جا كه پس از ورود اعراب به ايران و عدم امكان تلفظ حروف «پ، چ، ژ، و گ» در نوشته ها، بسياري از نام هاي ويژهٔ كسان، شهرها، و روستاها دستخوش دگرگوني شد. همچنين در برخي جاها حرف «ك» نيز مي توانسته به ق يا ه تبديل شود براي نمونه: نام «سوره» به سورمق، ابركوه به ابرقو، كهستان به قهستان و گرم آباد به جرمابق تبديل گرديد اطراف اين روستا را تپه ها و كوه هايي كه در برخي از آن ها آثار باستاني فراواني نيز وجود دارد فرا گرفته است. در كمرگاه شمالي اين روستا تعدادي استودان كه قدمت آن ها به دوران ساسانيان بازمي گردد وجود دارد كه در پايين يكي از آن ها به خط پهلوي ساساني نوشته اي كه متن آن «اين قبر است» بوده تا چندي پيش وجود داشته است. اين نوشته را كه د[۱۴] «مدير كاوش هاي تخت جمشيد» ساليان پيش از انقلاب در سفر به آن جا مشاهده كرده ديگر نمي توان يافت و تقريباً محو شده است. از آن جا كه تعداد اين استودان ها ۴۰ عدد است در ميان مردم محلي روستاي گرم آباد، اين محل به نام ۴۰ تاقچه معروف است. در لغت نامهٔ [۱۵] ذيل عنوان جرمابق آمده است: مؤلف مرآت البلدان آرد: از قراي بلوك خفرك و مرودشت فارس است. طول جلگه اين بلوك از شمال بجنوب تخميناً نه فرسخ و عرض آن پنج فرسخ است در بعضي قراي اين بلوك حمام بنا شده و در اكثر قراي آن مسجد بنا كرده اند. ( [۱۶]). دهي است از دهستان مرودشت از بخش زرقان شهرستان شيراز. اين ده در پنجاه و سه هزارگزي شمال زرقان، در كنار راه فرعي مرودشت به ابرج در دامنه قرار دارد. محلي است معتدل و مالاريايي و ۵۳۰ تن سكنه شيعي مذهب و فارسي زبان دارد. آب آن از رودخانه سيوند تأمين مي شود؛ و محصول آن چغندر و شغل اهالي زراعت است. استودان هاي گرم آباد مربوط به دورهٔ ساسانيان است و در شهرستان مرودشت، بخش مركزي، روستاي گرم آباد واقع شده و اين اثر در تاريخ ۲۲ مرداد ۱۳۸۴ با شمارهٔ ثبت ۱۳۳۴۹ به عنوان يكي از آثار ملي ايران به ثبت رسيده است.

استان اصفهان

تعداد بسيار زيادي از طايفه كيارسي از دهه سي شمسي شايد هم كمي آن طرفتر دهه بيست و تا هم اكنون كه به صدها خانوار رسيده اند از استان خوزستان و چهارمحال بختياري به استان اصفهان شهرها اصفهان، شاهين شهر، پولادشهر، زرين شهر، خميني شهر، يزدان شهر، نجف آباد ، فلاورجان و كليشاد مهاجرت نموده و ساكن قطعي شده اند و جزء شهروندان استان اصفهان قرار گرفته اند در دوران پهلوي مرحوم بارون خان كيارسي از تيره نورالدين وند ، تش كريم ، در اصفهان مستقر و بخش عظيمي از املاك كليشادرخ را خريداري نمودند و مقر وي قلعه حاجت آقا بوده و هم اكنون اين قلعه در يد تصرف فرزندان وي ميباشد . كوه هاي گردنه رخ مراتع گله هاي ميش ايشان كه بالغ بر دوازده هزار راس بودند بوده است و شكارگاه خودش. ايشان جزء اولين بنيان گزاران حمل و نقل سنگين در اصفهان بودند كه هنوز گاراژ ايشان در خيابان شاپور قرار دارد. همسر وي نوه علامه مجلسي بوده است.

  • جمعيت زيادي از طايفه كيارسي هم در استان هاي كشور و خارج از ايران زندگي مي كنند از جمله در تهران بزرگ ، بندرعباس ، اهواز، ماهشهر، دزفول ، شوشتر، و كشورهاي امريكا، انگليس ، فرانسه، اطريش، سوئد، آلمان ، اكراين، كويت و غيره...
  •     تعدادي كيارسي مهاجرت كرده از عهود قديم در شهرهاي - فيل آباد و چليچه و پردنگان استان چهارمحال بختياري و تعدادي هم در سده لنجان در درون طايفه بليوند زندگي مي كنند. تعدادي هم در سردشت دزفول هستند
  •     منطقه كيارس از توابع شهرستان گتوند سرزمين آباء و اجدادي طايفه كيارسي در عهد جد آنها عود كيارسي بوده است كه توسط حاكم وقت در دوران صفويه با كشته شدن جد اين طايفه بدست خليل خان معروف به داروغه غصب گرديد( نقل سينه به سينه  از اجداد تا كنون بصورت روايت متواتر ) و سپس سرزمين فوق توسط نوادگان خليل خان مذكور به طوايف تردي و بليوند فروخته شد و از ان تاريخ تا كنون در مالكيت آنها ميباشد و ملك زرخريد آنها ميباشد.
  •     طايفه كيارسي از معدود طوايفي هست كه نام طايفه ، نام جد ، نام سرزمين آنها يكي است يعني نام جد مشترك همه كيارس( كي آرش) نام مناطق محل سكونت عهد قديم كيارس گتوند در خوزستان و كيارس بازفت در چهارمحال بختياري و نام طايفه هم كيارسي . تا قبل از تشكيلات شناسنامه در كليه قبالجات و اسناد و سنگ قبور لقب همه كيارسي ها كيارسي بوده است .
  •     بعد از بوجود آمدن شناسنامه لقب از نام اجداد گرفته شد و تقسيم بندي تيره اي صورت گرفت و كيارسي هاي ساكن خوزستان و چهار محال بختياري به سه تيره و هر تيره به چند اولاد و كر و بوو تقسيم شدند بعنوان نگارنده اين سطور كاظمي نورالدين وند منطايفه كيارسي هستم يعني جد هشتم من كاظم نام داشت بنابراين من كاظمي هستم يعني از نبيرگان كاظم و دنباله لقب منهم نورالدين وند يعني كاظم فرزند نوردالدين بوده و اين كلمه (وند) در كل قوم لر مرسوم است به معني افتادن يعني من از نسل نورالدين هستم و مابقي بهمين شكل...

تقسيمات درون طايفه اي كيارسي

طايفه كيارسي ساكن در استان هاي خوزستان ، چهارمحال بختياري و اصفهان به  سه تيره تقسيم شده اند و هر تيره بنام يك برادر نامگذاري شده است. تمامي جمعيت طايفه كيارسي در استان هاي ذكر شده بالا از نسل سه برادر هستند حالا چه از پسر وچه از دختر. عده اي افراد نامطلع در عصر حاضر اقدام به نوشتن مطالبي خلاف واقع در مورد طايفه كيارسي نموده اند كه هيچ سنديت تاريخي ندارند و چنانچه به رزومه آن افراد رجوع شود فاقد مطالعات تاريخي ميباشند و نوشته هاي آنان فاقد ارزش تاريخي و واقعيت ميباشد. تيره هاي منتسب به تقسيمات بالا بشرح ذيل است :

  •    تيره درويشوند
  •    تيره حاجيوند
  •    تيره نورالدين وند

تيره نور الدين وند شامل شش تش

  •        تش  كاظم
  •        تش محب
  •        تش يوسف ( شمس الدين)
  •        تش كريم
  •        تش احمد  ( بارون )
  •        تش رضا

تش كاظم شامل چهار اولاد

  •     اولاد ابوالقاسم( راه خدا)با لقب كاظمي نورالدين وند
  •     اولاد محمد زمان با لقب كاظمي نورالدين وند
  •     اولاد حاجي با لقب كاظمي نورالدين وند
  •     اولاد كاظم ثاني با لقب كاظمي نورالدين وند

تش محب شامل اولاد ذيل =

  •     اولاد علينقي كه به دو كر و بوو تقسيم ميشوند بنام هاي الف) ملا عبدالله بزبان محلي عودالله.  ب)- ابوطالب ، با لقب محبي نورالدين وند
  •     اولاد علي صالح  با لقب محبي نورالدين وند
  •     اولاد عواس ( عباس) با لقب محبي نورالدين وند
  •     اولاد اسفنديار نوادگان دختري نورالدين با لقب محبي نورالدين وند
  •     اولاد قيصر از نسل قيصر برادر محب هستند و لقب آنها محبي نورالدين وند ميباشد.

تش كريم شامل اولاد ذيل

  •     اولاد علي آقا با لقب كريمي نورالدين وند و تيرسحر
  •     اولاد حسن آقا با لقب كريمي نورالدين وند
  •     اولاد علي پناه با لقب كريمي نورالدين وند
  •     اولاد كاظم ( حاتم) با لقب كريمي نورالدين وند

تش احمد ( بارون) شامل اولاد ذيل

  •     اولاد خداوردي (صفر) با لقب احمدي نورالدين وند
  •     اولاد خداداد( خداوش) با لقب احمدي نورالدين وند
  •     اولاد حسين علي با لقب احمدي نورالدين وند
  •     اولاد خداوردي با لقب احمدي نورالدين وند

تش رضا

  •     با لقب احمدي نورالدين وند و كيارسي

تيره درويشوند شامل هشت  اولاد

  •     اولاد ملا شاهين با لقب محمدي درويشوند برخي هم اسكندري
  •     اولاد پيرزاد با لقب محمدي درويشوند
  •     اولاد خواجه با لقب محمدي درويشوند
  •     اولاد درعلي با لقب محمدي درويشوند

اينها در انديكا و بازفت زندگي مي كنند

  •     اولاد ملا احمد ساكن گتوند
  •     اولاد طيب ساكن گتوند
  •     اولاد صادق ساكن گتوند
  •     اولاد امين ساكن گتوند
  •      القاب تيره درويشوند شاخه گتوند بشرح ذيل است:

فتاحي، طيبي، صادقي، عسكري، احمدي، احمدنژاد، درويشوند، نصيري، حسين پور، وساير...

تيره حاجيوند شامل پنج تش

  •     تش طهماسب با لقب طهماسبي حاجيوند
  •     تش اسد با لقب اسدي حاجيوند
  •     تش خسرو خسروي حاجيوند
  •     تش طاهر نوادگان دختري حاجي با لقب طاهري حاجيوند
  •     الگي كه در اصل يك تيره بزرگ اما پراكنده هستند و جماعتي كه در استان خوزستان ( انديكا و مسجدسليمان ) هستند جزء تيره حاجيوند هستند با لقب محمدي حاجيوند و چراغگاه

يك اولاد از تيره الگي هستند كه در بازفت بالا كفت خان كشته ساكن هستند بنام اولاد حبيب عبده شاه و احمد عبده شاه با لقب احمدي كيارسي كيارسي ها در استان فارس با لقب هاي: كياسي ،كيومرثي،آرامتن، ميرزاوند،مجيدي ،رشيدي،نامجو،طهماسبي،نام آور،مسعودي ،رضايي،عزيزي،بيگلر،رحماني و خيلي فاميلهاي ديگر همه كيارسي مشهور هستند. طايفه كيارسي در طول تاريخ داري مردان بزرگي بوده عناوين مختلفي هم در دستگاههاي حكومتي وقت داشتند كه احكام انها موجود ميباشد مردان طايفه كيارسي در جنگ هاي  مختلف شركت داشتند از جمله جنگ مشروطه قضيه بادامك و جنگ سفيد دشت و سي تن از انها بدستور سردار جنگ در جنگ بوير احمد شركت داشتند در جنگ سفيد دشت شهيد هم داده اند و اوج آن شركت جدي در جنگ ايران و عراق و تقديم شهداي زياد به ايران عزيز ،  اما هيچ نويسنده اي يادي از مردان بزرگ اين طايفه ننموده است . تعداد تحصيلكردگان ازديپلم تا دكترابسيار زياد است  و درصد باسوادان اين طايفه بالاي شصت درصد كل جمعيت اين طايفه است.

منابع

  1.  ايل كيان ارثي-فراز و فرود محمدتقي خان بختياري، مصطفي عليزاده گل سفيدي، 19
  2.  ويلسون (۱۳۶۹،صص،۳۹،۳۸،اميري،۱۳۸۵،ص۳۲۰)
  3.  سردار ظفر (۱۳۶۲،ص۶۲)
  4.  ديتر امان (۱۳۶۸)
  5.  عكاشه (۱۳۶۵،ص۱۹)
  6.  اوژن بختياري (۱۳۴۶)
  7.  صفي نژاد (۱۳۸۱،ص۸۰)
  8.  شاهنامه حكيم طوس فردوسي بزرگ
  9.  صفي نژاد (۱۳۸۱،ص۸۰)
  10.  بيژن شاهمرادي (۱۳۶۶)
  11.  (شاهكار ايل بختياري، بهرام آستركي ، ص،۲۹۵ )
  12.  شاهنامه
  13.  حكيم ابوالقاسم فردوسي
  14.  كتر امامي
  15.  دهخدا
  16.  مرآت البلدان ج ۴ ص ۲۲۱